نتایج جستجو برای عبارت :

روزئولا ! غول خال‌خال صورتی

چند روز پیش فاطمه خانوم از خواب بیدار شد و حس کردم یک کم ناخوش احواله. تب نداشت ولی بدنش گرم بود. چیزی طول نکشید تا تب هم به سراغش اومد و بدنش داغ شد. سه شب و چاهار روز رو با بی‌خوابی تن‌شویه استامینوفن و بی‌حوصلگی تمام دخترک با هم گذرونیدم. گفتیم خب به‌به بسلامتی دیگه داره دندون در میاره :) دیروز تب‌ش کم کم فروکش کرد و بدنش خنک شد. داشت خیالم راحت میشد که متوجه دونه‌های ریز قرمز کم‌رنگ مایل به صورتی روی صورت‌ش شدم. کم‌کم روی شکم‌ و دست
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک                    نویسنده اثر     شهروز براری  صیقلانی  اثر   
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
 
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی   ♦♦
        
               همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها