نتایج جستجو برای عبارت :

میخواهم دور دوست داشتن‌ت را خط بکشم

عشق در لحظه پدید می آیددوست داشتن در امتداد زمان؛این، اساسی ترین تفاوت میان "عشق و دوست داشتن" است.عشق، معیارها را درهم می ریزد...دوست داشتن بر پایه ی معیارهابنا می شود...عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشددوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد...عشق، قانون نمی شناسد!دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست...عشق، فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم ...دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم
 چقدر دوست داشتن تو خوب است. دوست داشتن تو  ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست. دوست داشتن تو عین ساعت تحویل سال است. ــ همیشه منتظرش مانده ایم. ــ دوست داشتن تو  عیدی اول فروردین است. کاش همیشه عید بود. کاش همیشه تو را عیدی می گرفتم. تو را دوست دارم زمین از چرخیدن می ماند. و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند. تو را دوست دارم. سیب ها  همه ی فصل ها به شکوفه می نشینند. چلچله ها کوچ نمی کنند. وقتی تو را دوست دارم دختر کوچک آسمانم هنوز.
اولین پست ۹۸مون
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
❆ #دوست داشتن تو:
 
دوست داشتن توهر روز من رامی‌میراند و زنده می‌کندرستاخیزی استدوست داشتن تو #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
من خوبم. تصمیم گرفتم مواجهه با موضوعاتی که دوست ندارم رو بذارم برای بعد و فعلا روی خودم و زندگیم تمرکز کنم. با اعلام عمومی تصادفی نبودن تصادفت چیزی عوض نمیشه فقط درد یه سری آدم بیشتر میشه. درد خانواده‌ی بیچاره‌ت و دوستای بیچاره‌ت و بچه‌های کوچک بیچاره‌ت. پس بذار این وسط فقط من درد بکشم. درد تمام این آدما رو من بکشم. و نتیجه‌ی همه‌ی این درد رو متمرکز کنم روی تنفر از تو. و از همه‌ی خاطرات قشنگی که به عنوان اولین نفر واسه من ساختی.
دیگر از باریدن خبری نیست. دیگر از خندیدن اثری نیست زیرا دیگر دوست داشتن در کلبه دلم اقامت نمی کند! مثل همیشه کلمه معروف را بازگو می کنم: پشیمانم...
اما بی تاثیر هست زمانی که ابرها دیگر از این آسمان گذشته اند و از انسانیت به دور است باد را دشنام بگویم!
دوست دارم عصبانی نشوم و دوست دارم بی اختیار گریه کنم. 
 دوست دارم در مقابل آینه به ایستم و رخ در رخ چهره رو به رو بگویم: دوستت دارم...
دوست داشتن چرا اینقد زیبایی؟ 
دوستم داری، دوست داشتن؟
 چه کسیست ک
دانلود اهنگ چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
دانلود آهنگ امام رضا از حامد زمانی - رسانه نوا چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم تویی که تنها آقا دل سوز منی آرزومه دوباره بیام تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی.. بی تو می میرم آقام یه فقیرم ...
دانلود آهنگ کبوترم هوایی شد + متن + MP3 - آپ موزیک ♬♫پنجره فولاد تو دوای هر چی درده♬♫ کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده ♬♫چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم♬♫ تویی که تنها آقا دل سوز منی آ
و این آخرین فرصت برای رویا دیدن است ... چقدر دوست دارم امشب در آغوش رویاها گم شوم ... و به بیکرانه دریاها سفر کنم و روی ابرها قدم بزنم ... ماه را بغل کنم و عطر مهتاب را نفس بکشم ... به پروانه ها زل بزنم و از روی رنگین کمان سر بخورم ... و آنگاه به چشمک ستاره ها زل بزنم ... در اقیانوس عشق غوطه ور شوم و تمام احساسات وجودم به جز دوست داشتن را دور بریزم ... و هیچ عضوی به جز چشم برای زل زدن نداشته باشم ... در خلا عشق بمانم و هیچ چیز لمس نکنم ... چه رویاهای قشنگی هستند
یکی از دوستام می گفت، هر کسی خیلی خودش را دوست داشته باشه آنگاه سایرین را هم دوست خواهد داشت. 
 
ایده ایشان این بود که دوست داشتن دیگران به دلیل دوست داشتن خود است و هر چه خود را بیشتر دوست داشته باشید آنگاه دیگران را نیز دوست خواهید داشت.
 
ادامه مطلب
اگر می‌خواهید بفهمید کسی را دوست دارید، یا عاشق‌اش هستید، به ۹ تفاوت عشق و دوست داشتن نگاهی بیندازید:۹ تفاوت عشق و دوست داشتن
۱. در کنار کسی که عاشق‌اش هستید، قلب‌تان تندتر می‌تپد، ولی در کنار کسی که دوست‌اش دارید، فقط خوش‌حال می‌شوید.
۲. در کنار کسی که عاشق‌اش هستید، زمستان مثل بهار می‌شود، ولی در کنار کسی که دوست‌اش دارید، زمستان فقط یک زمستان زیبا می‌شود.


ادامه مطلب
"دوست داشتن"ها متفاوتند:
یک. یه جور "دوست داشتن" هست، خیلی دوس داری بهش بگیا، ولی  طرف جوری برخورد میکنه که حرفت میمونه بیخ گلوت... بجاش میگی : "یه لیوان آب لطفا"
دو. یه جور "دوست داشتن" هست، بگی یا نگی، نه به حال خودت فرقی داره نه طرف! چون اونقدر تنهایید که فقط همو دارید.
سه. یه جور "دوست داشتن" هست، که نیست! یعنی سالهاست منتظری که یکی پیدا شه و لایق این جمله باشه ... هنوزم منتظری.
چهار. یه جور "دوست داشتن" هست، گفتنی نیست، دست به کار میشی، گُل میخری واسش
یک جوری زمین خوردم که همه‌ی بدنم درد میکند. یکی با تمام قدرت میخواست مرا زمین بزند. چند سال است همه‌ی توانم را جمع کرده‌‌ام. برای همچین روزی. که اگر خواستم زمین بخورم یا اصلا خوردم ! دوباره بلند شوم و با تمام توان به دویدن ادامه بدهم. همین چندروز پیش حول و هوش ظهر بود که لابلای دویدن‌هایم؛ یکی چنگ انداخت به شانه‌هایم و داشت مرا زمین میزد. میدانستم هر چه فریاد بزنم کسی برای کمک نمی‌آید. فریاد نزدم. خودم بودم و کابوس‌هایم. خودم بودم و تنها
وقتی قرنطینه تموم بشه، وقتی کسب و کارا دوباره راه بیفته، وقتی دوباره مردم نترسن و برن بیرون از خونه پی کارشون، اون وقته که دور و برم خلوت میشه، خالی میشه. میرم  با خیال راحت می شینم یه گوشهء کوه، باهات حرف میزنم. بهت میگم که شعور از دوست داشتن مهم تره، عُرضه و جَنَم از دوست داشتن مهم تره، کوه بودن از دوست داشتن مهم تره. بهت میگم که دوست داشتن شیرینه ولی مثل زهر میکُشه آدمو. بهت میگم که شیرینی خیلی خوب نیست، همش مریضیه، درده، خوردن و لذت بردن و
اگه دوست داشتن هامون همراه با احترام نباشه هیییچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون احساس صرف باشه و همراه با آگاهی و شناخت نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون با در نظر گرفتن سلایق و علایق و احساسات طرف مقابلمون نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون رو نتونیم کنترل کنیم و به وابستگی تبدیل بشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون این طوری باشه دیگه اسمش دوست داشتن نیست.
اسمش خودخواهیه.
حواسمون به واژه هایی که به کار میبریم باشه.
قداست واژه
لوریس گفت: اما عشق همین است، قرار نیست که تنها نام هر احوال خوشی را عشق بگذاریم و زمان سختی ها که رسید از زیر بار نامش شانه خالی کنیم.ما طعم خوش دوست داشتن را مزه مزه کردیم و حالا دیگر وقتش رسیده که پای مصیبت هایش بنشینیم!جدایی هنوز آغاز این مصیبت هاست!زندگی به آسانی دست از سر کسانی که در قلمرو اش شادمانی کرده اند برنمیدارد.....!
 
طعم خوش دوست داشتنماریا پلوا
 
 
 
 
 
 
پ.ن
راستش این متن رو خودم نوشتم به صورت ذهنی از یک داستان تخیلی ذهنی ولی خب دی
همه چیز شکل بهار است. گنجشک ها آواز می خوانند‌‌. خانه به هم ریخته و خالی از فرش است. عطر گوجه پلوی مامان خانه را برداشته. هوای کرمان گرم است. آفتابی است. درخت خرمالو نزدیک به جوانه زدن است. چند روز دیگر خانه مرتب می شود. سین های سفره هفت سین را تهیه می کنیم و باغچه را هرس می کنیم. خودم را در آیینه نگاه می کنم و به امسال فکر می کنم. به امسال که جز دوست داشتنت، سخت و باشکوه دوست داشتنت هیچ نداشت‌‌. اگر دوست داشتنت نبود آبان و دی و بهمن و اسفند را چگو
هنوز هم عاشق لبخندت هستم..   و دوست داشتم تمام آن لحاظات پر غصه ات را که اشک میشوند..  با دستان خودم پاک کنم و به آغوش بکشم.   بارها به دلم ماند.. بی احساس و بی تفاوت که نبودم،فقط حریم نگه داشتن در ذاتم بود.. 
من مطمئن بودم که تو هم مرا عاشقی.. 
متاسفانه مرورگر شما از این قابلیت پشتیبانی نمی کند 
 
اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم... بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم موهایت را شانه کنم دکمه های پیراهنت را ببندم دستم را روی صورتت بکشم.. وای دستم را رویِ صورتت بکشم... یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟ 
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب من بدون دوست دا
یکی از دوستای صمیمیم رو که به زور بهم چسبید و دوستیمون ادامه پیدا کرد رو امروز حس کردم چقد لازمش داشتم. چقد دوست خوب داشتن لازمه و چقد خوب و لذت بخشه.
همیشه با خودم میگفتم این بدیاش از خوبیاش بیشتره و چرا من با این همچنان دوست موندم.
اما هر بار که میگذره و میبینمش حس میکنم لازمه باید باشه.
و چرا من تعداد دوستام کمه!!!!
<<...اما من هنوز حیات داشتم، با همه اقتضائات و دردها و مسئولیت هایش. می بایست بار زندگی را بکشم، نیاز تن را برطرف کنم، رنج و مرارت را تحمل کنم، و به وظیفه و مسئولیت عمل کنم. پس راه افتادم.>>
جین ایر
 
اگه دوست داشتید کمی برام بنویسید هرچه که دوست داشتید رو، اونجا، تو تکلم :)
دوست داشتن تو دنیا رو جای امن تری میکرد. دوست داشتم چون مثل همیشه خودخواه بودم. دوست داشتن تو رو دنیا رو جای امن تری می‌کرد. باعث میشد نترسم. دوست داشتن تو گرمم می‌کرد. باعث میشد حس نکنم تنهام. حس نکنم پناهی ندارم. که نصفه شب یارو چرت و پرت می‌گفت و به تو پناه آورده بودم. پناهم دادی و بم گفتی نترسم، که هیچ تقصیری ندارم و طرف لاشیه. دوست داشتن تو دلمو گرم می‌کرد. خودخواه بودم، میخواستم دوسم داشته باشی که دووم بیارم. که آدمی رو داشته باشم که براش
وقتی به شپش موجود در خوابگاه فکر می‌کنم، تمام تنم شروع به خاریدن می‌کند.
احتمالا دوست داشتن هم چیزی شبیه به همین است. 
وقتی به تو فکر می‌کنم، تمام سلول‌هایم با فریاد دوستت دارم، میخوانندت و خواهان داشتن تو هستند.
چیزی شبیه به یک تلقین و توهم فکری است انگار‌‌.
شپش باعث خارش می‌شود. پس وقتی به آن فکر کنی، خارش شدیدی را حس می‌کنی. تو هم باعث دوست داشتنی، یعنی وجودت باعث می‌شود که دلت بخواهی کسی را دوست داشته باشی. پس وقتی به تو فکر می‌کنم، ن
+ حالم بدتر از اون چیزیه که فکر میکردم ... میخوام سریع برگردم به سکوت و تنهایی .
+ حس انزجار از تمام چیزهای دوست داشتنی ، حتی از ادمهای نزدیک دوست داشتنی .
+ ناهنجاری .
+ جنون زده ام .. نمیخوام برگردم . میخوام کنار بکشم ... کاش امشب همه چیز اتیش بگیره .
+کاش یک سطل زباله پیدا میکردم که تهش توی خاکچال دفن بشم
+کاش نخونی .
سلام
 شنیدید که چارلی چاپلین میگه :
 
وقتی ‌گلی را دوست دارید آن را میچینید و اما وقتی که عاشق گلی باشید هر روز  او آبیاری می کنید. فرق بین عشق و دوست داشتن این است .
 
این داستان واقعی که میخوام بنویسم راجع به همین قضیه است آدمیایی که فکر میکنن فقط دوست داشتن کافیه ، غافل از اینکه خواسته یا ناخواسته باعث چیده شدن اون گل میشن ‌. 
چه چیزی را باید دوست داشت. آیا خود را باید همیشه دوست داشت؟! آیا لیوانی که در آن قهوه می نوشید، باید دوست داشت؟! آیا مرگ را باید دوست داشت؟! آیا خدا را باید دوست داشت؟! بنظرم ما همیشه محکوم به دوست داشتن می شویم، برداشت بد نکنید ولی ما مجبوریم خانواده مان را دوست داشته باشیم. آیا می شود خدا را دوست نداشت و ما را بیامرزد؟!من محدثه را دوست دارم و بایدی برای دوست داشتن نبود. اینجور دوست داشتن ها حسی دیگری دارند. تا حالا کسی را دوست داشته اید؟! می خوا
موفق به کنترل خودم نشدم 
بهش پیام دادم 
جوابی نرسید 
شاید هیچ وقت جوابی نرسه 
مثل بیشتر اوقات نادیده گرفته بشه 
#تو رابطه با او به جمله های دنیا دار مکافاته 
یا زمین گرده بد نکنیم بد میبینیم تاوان میدیم 
و این حرفا ایمان پیدا کردم 
تو رابطه های قبلیم با یه نفرشون خیلی بد بودم 
دقیقا همون رفتارهارو اون با من داره 
هنوز نتونستم با خودم کنار بیام 
از دوست داشتن یه آدم اشتباهی دست بکشم 
تا ته یه رابطه اشتباه رفتم 
باید برگشت! 
دوست داشتن ادم کوچولوهای زمین شبیه حس باریدن نم باران روی ترکهای زمین بعد از روزهای گرم است،مثل حس بی هوا اجابت شدن یک دعا یا همان آرزویی که مدتها بود به فراموشی سپرده شوده بود و یا ده ها وجب غبار نآمیدی نشدن روی ان را پوشانده بود ،مثل حس گرفتن میوه ی تازه افتاده در رود خنک و تازه است ،مثل خبر غرور یک سرباز در دفاع از مرز خاکش غرور دارد مثل حس خوشحالی شکستن اناری که سفید نیست و هندوانه ای که قرمز و شیرین است و مثل حس رقصیدن دیوانه ای در باران ،

دوست داشتن، هیچ‌وقت زورکی نبوده و نیست؛ نمی‌توانی با مهربانی‌ات کسی‌ را مدیونِ خودت کنی که دوستت داشته ‌باشد. دوست داشتنی که از روی دِین و تشکر باشد دوست داشتن نیست؛ اصلا نمی‌توانی کسی‌ را مجبور کنی تپش قلبش را با حرارتِ دست‌های تو تنظیم کند، که در شلوغیِ شهر یک‌باره به یادت بیفتد و دلش قنج برود! من این را خوب فهمیده‌ام! دوست داشتن منطق نمی‌شناسد و عشق دلیل. اگر که روزی فهمیدی، پُشت دوستت دارم‌های رابطه‌ات دلیل است، منطق است، دِین
هم خودم و هم خودش خوب می دانستیم که دوستش دارم و حس خوب و عاشقانه ای در وجودم برایش موج میزد.   
اما پس از مدتی نچندان کوتاه.. قول های خودش را هم فراموش کرد.. حرف هایش، علاقه اش.. احساسش.. و عشقی که در قلبش همگام شده بود.
نمیدانم این دم آخری از چه کسی طلبکار بود..  یا میخواست با چه کسی بی حساب شود..  
که در یکی از پست های اینستاگرامش نوشته بود..  مجبور نیستیم کسانی که دوستمون دارند رو دوست داشته باشیم"
فرض میگیریم مخاطب حرفش من بودم.    اگر من در شرایط
بازم مثل همیشه یه روز عاشقانه بودی و روز بعد دوباره ملکه عذاب من...
بازم تغییر فاز دادی. تحت این تغییر فازهای تو دارم نابود میشم. دلم واسه
اون پرستویی که تهران دیدمش یه ذره شده... دارم دق میکنم پرستو. اگه تو هم
اینقدر دوسم داری چرا شکنجم میدی؟؟؟
به چی قسمت بدم که برگردی و یک
عمر همدمم باشی؟ چرا از تو فقط خاطراتت نصیب من شد؟ چرا از تو فقط کج خلقی
ها و تغییر فازت مال من شد؟؟؟ تا کی باید درد بکشم؟ تا کی باید هر روز صبح
نامه بنویسم برات؟
چهارشنبه هف
دلم می خواهد مکانی را بیابم و تا دل تقاضا دارد غر بزنم . آنقدر غر بزنم که دیگر جایی برای شکایت باقی نماند  . راستش را بخواهی مغزم از مشتی افکار پوچ دچار اسپاسم شده . به جایی نیاز دارم که همه را دور بریزم . وقتی به خودم بیایم که بتوانم نفسی عمیق بکشم. حال و هوای این روزهای من به کابوس شباهت دارد . یا شاید به نهالی عقیم تبدیل شده ام که برگ و باری نمی دهد . شاید هم تنهایی بلایی شده که احساس نامساعدی داشته باشم. هر چه که هست، دوست داشتنی نیست. همین احساس
من اگه کاره‌ای بودم و میتونستم ملت رو مجبور کنم به هیچ عنوان به برخی از بلاگرها اجازه نمیدادم برن اونم چی با ترکوندن وب! به قول یه زلزله‌ای اینا با پا چک نخوردن! د چه حرکت بی‌ادبانه‌ایه؟
من میم سین پناه رو به عنوان یه بلاگر خیلی دوست داشتم و دارم و وبش رو با ذوق میخوندم الان با اینکه اینستاشو دارم دوست دارم کله‌اش رو بکنم که دیگه توی وبلاگ نمی‌نویسه و اینستاگرام شده محل نوشته‌هاش
توی بیان هم نگم براتون که چقدر از دست بعضیا شاکیم ولی دوست د
الان دوس دارم سیگار بکشم و توی اتاق کوفتیم بشینم و سیگار بکشم و احتیاج نداشته باشم که هیچ پنجره ای رو باز کنم و احتیاج نداشته باشم که نگران چیزی باشم .و سیگار بکشم :/ من زیاد اینکارو نمیکنم ولی مامانم اصلا متوجه نیست ‌‌ اصلا منطقی نیست .من نمیتونم بخوابم و یه عوضی همه ش تو سرم داره سیگار سیگار می‌کنه :/// و این قضیه داره مخمو میخوره .من واقعا نمیخواستم این موضوعو اینجا بنویسم:/
آخرین پاکت سیگارو در حالی که سه تا نخ توش بود طی یه دعوای کاملا بی اس
من باید خیلی در برابر نظرات و انتقادات دیگران خوسنردتر و بی تفاوت تر باشم...
ممکنه هزار نفر بابت یه حرف یا انتخاب من بیان گله کنن اما تا وقتی که من میدونم کارم هیچ نیت بدی توش نبوده نباید خجالت بکشم یا عذاب بکشم یا معذرت خواهی بکنم...
من نباید از پاک کردن ادما از زندگیم بترسم...بعضی خودشون مقدماتو برای حذف خودشون فراهم میکنن....
من باید بیشتر به فکر خودم و ارامش و اعصابم باشم....
الان دوس دارم سیگار بکشم و توی اتاق کوفتیم بشینم و سیگار بکشم و احتیاج نداشته باشم که هیچ پنجره ای رو باز کنم و احتیاج نداشته باشم که نگران چیزی باشم .و سیگار بکشم :/ من زیاد اینکارو نمیکنم ولی مامانم اصلا متوجه نیست ‌‌ اصلا منطقی نیست .من نمیتونم بخوابم و یه عوضی همه ش تو سرم داره سیگار سیگار می‌کنه :/// و این قضیه داره مخمو میخوره .من واقعا نمیخواستم این موضوعو اینجا بنویسم:/
آخرین پاکت سیگارو در حالی که سه تا نخ توش بود طی یه دعوای کاملا بی اس
فکرشو کن امشب حنابندون برادر زن دوست داداشم و ایضا شوهرم بود ولی من رفتم
جلل الخالق
اونجا عروس عمو جدیده رو دیدم. خیلی هم خوب برخورد کرد تا حالا هم و ندیده بودیم. گفت     عه شما ماهی کوچولوی قرمزی؟ دوست داشتم ببینمت
گفتم    بله. مرسی. چطور؟
گفت زهرا ازت گفته بود
زهرا دختر عمو محترم عست
دیگه روم نشد بگم چی گفته بود
حالا قراره عروسی بازم هم عو ببینیم ببینم چطوری بشه زیر زبون عروس عمو عو بکشم
#خاله_زنک
از این وسعت تنگ 
از این بی قانونی ها، اختلاس هایی که به چشم می بینم
تمام تلاشم را انجام میدهم، ولی نمی دانم که چرا تاریخ باید این گونه رقم بخورد
اینجا بیمارستان، دوست دارم بیرون بزنم
شاید این دوست داشتن هم از هوای نفس باشد، که کار جهادی دست بکشم، ولی الان به نهایت رسیده
وقتی درد و بلا به نهایت برسد،
 باید گشایش خود را نشان دهد...
خدایا منتظر گشایشم
ادامه مطلب
متنفرم از بی نتی!
همین الان فیلم جوکرو دیدم و‌ دوست دارم برم نقدهاشو بخونم دوست دارم برم تو اینستا انقدر توی هشتگ جوکر غرق بشم که بمیرم دوست دارم‌ انقدر برم‌ توی اینستاگرام نظرات زیر پست های جوکرو بخونم که مغزم بپاچه روی گوشی.
دوست دارم بتونم برم خود فیلمو دانلود کنم و هزاردفعه ببینمش نه فقط یبار با برنامه ی لنز رو صفحه ی کوچیک موبایل!دوست دارم برم تو سینما جوکرو ببینم.دوست دارم برم هزار تا فیلم دیگه از خواکین فینکس دانلود کنم ببینم دوست دا
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
هم‌دمِ عزیزم ؛ سلام.
نمی‌دانم چه حسی‌ست که گاهی دوست دارم برایم به وسعتی نامحدود حرف بزنی و از ریز و درشتِ اتفاقات برایم تعریف کنی. دوست دارم آینده و گذشته را بریزی در قالب کلمات و بدهی تا سر بکشم. دوست دارم سکوت نکنی و حرفی برای گفتن داشته باشی. چندین بار این موضوع را بهت گفته‌ام و حتی آخرین بار که همین امشب باشد، قلبِ حساست ازم دلخور شد. می‌دانی که، من یک لحظه‌هم تابِ دلخوریت را ندارم. اما مگر من جزء تو در این دنیا هم صحبتی دارم؟ کمی که در ر
 
- اگر کسی فقط یک دوست داشته باشد که در مواقع لزوم بتواند به او تکیه کند و روی حمایت او حساب کند ممکن است روزی این فرد خسته شود یا به هر دلیلی در دسترس نباشد، پس بهتر است که هر کس چند دوست نزدیک و قابل اعتماد داشته باشد.
 
- طبیعی است که انسان‌های مختلف، کارها و خدمات متفاوتی می‌توانند ارایه کنند، مثلا داشتن یک دوست که از درایت و منطق خوبی برخوردار است و در موقع لزوم مشاوره فکری مناسبی می‌تواند ارایه کند، در کنار داشتن دوستی مهربان و دلسوز که
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
 
تو را دوست دارمو این دوست داشتن حقیقتی است ڪه مرا به زندگی دلبسته می‌ڪند...
 
شده آنقَدَر محوِ چشمهایش باشىکه صدایش را نشنوى...؟
 ❤️❤️❤️
 
ـن مـیـتونـم... دنیارو... یه دســتــی فتح کنم!! به شرطـی که... اون یکی دسـتـمو تــو گرفته باشی
 
❤️❤️❤️
 
احســــــاست عاشـــقانه هایت لحظه های بودنــــت همــه را دیــوانه وار دوستـــ دارم امّــا هیچـکدام به دوست داشــتن خودتـــ نمیرســـد . .
❤️❤️❤️
اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نمیکنمٍ اگه ز
ا اینکه الان ساعت یک و بیست و چهار است و من پشت پنجره ی اتاقم افتاده ام و گلدون ها را دید میزنم و یک مشت کتاب هم جلویم پهن است، و فقط پهن است ، دارم میمیرم . نه راستش اصلا مردنم از این ها نیست :/ من ا اینکه نمیتوانم با کسی که دوست دارم، ارتباط داشته باشم  به شدتِ فاکی ناراحتم:/ و بدتر از آن ا اینکه چیزهایی که دوست دارم اینقد دور از دسترس اند و حداقل فاصله شان با من به اندازه ی فاصله‌ی کهکشان راه شیری و آندرومدا است ، میخواهم خودم را بکشم:/ و به طور کل
الف.
 سلام.
  این که روزهای گذشته را بی‌هیچ تغییری تکرار کنی، نشانی از مردن می‌تواند باشد، نشانی از زنده‌گیِ حیوانیِ اجتماعی انسان‌ها! حالاست که دوست دارم ماغ بکشم،‌ با دست دو شاخ برای خود گذاشته، رمیده در خیابان‌ها بدوم!
بشنوید
دویست شمع آبی یواش را روشن کنم،تا شکوفه سرخ یک پیراهن شاملو را بخوانم و بخوانم و از زندان دوست داشتن شعرش، به یاد تمام درخت ها، مغازه های خاک خورده با کاسب های چین خورده، آدم های خنثی صورت مترو نوبنیاد و اتوبوس های آبی، هات داگ های بی رحمانه جذاب فری کثیفه و تک تک خیابان های شلوغ شهر بیفتم که تلاش کردم دوستشان داشته باشم و نگاهم را ندزدم از روزمرگی که روز به روز در چشم ها بیشتر رخنه میکند. احتمالا غم های عالم را به امید فردایش و تاریخ گذرایش ر
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
بابا لنگ دراز عزیزم!
بعضی آدم‌ها را نمیشود داشت...
فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت... بعضی آدم‌ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن‌ها!
اصلا به آخرش فکر نمیکنی، آن‌ها برای اینند که دوستشان بداری! آن هم نه دوست داشتن معمولی، نه حتی عشق، یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست...
این آدم‌ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد...
قانون انتظار می گه:
منتظر هر چی باشی وارد زندگیت می شه. پس دائم با خودت تکرار کن "من امروز منتظر عالی ترین اتفاق ها هستم"
واقعا اگه بخوای بهش فکر کنی همینه. انرژی منفی واقعا تاثیر خیلی زیادی روی زندگی ما می ذاره. وقتی حالم بد بود کاملا متوجه می شدم که خودم باعث این حال بد هستم. فکر های بد می کردم، تصورات اشتباه، مرور خاطراتی که گذشته و خودم باعث ناراحتی خودم می شدم. دلم نمی خواست از اون غم جدا بشم. انگار دوست داشتم خودم رو وادار به فکر کردن بکنم. د
فاک . خدافظ 
این جواب دوست داشتن انسان های بی مایه است ‌که از بی مایگی خود نفس می آید .
باید این را به دیوار ابدیت میخ کنیم تا برای جهانیان عبرت شود که دوست داشتن انسان های بی مایه از روی بی مایگی شایسته تر از این جوابی ندارد ‌ . 
فاک 
در میانه شب ابرها بر اساس ارزش دوست داشتن می باریدن. برای همین زمین من همیشه خشک می ماند. مدتی گذشت و ماه تمرین شب بخیر می کرد. به من؟ نه او بر اساس بلندی، صدا می کرد. داشت صبح می شد که بدنم شروع به لرزیدن کرد. ترسی از شکست، شکست قلبی که تقاضای دوست داشتن داشت. تصمیم گرفتم معبودی برگزینم تا نیازهای دست نیافرینم را از او طلب کنم. اما کسی را ندیدم که خداوند را بپرستد و از او بیاموزم. آنها بتی از فرستاده خداوند ساخته اند و از او طلب آمرزش می کنند! با
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
روز جهانی دوستی یادی هم بکنیم از اون بزرگواران که در قالب دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه ، دوست داری با دوست من که که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی ! اومدن جلو... بعد نگو اون زیر میرا یه هدفای دیگه داشتن. از جنس آستین بالا زدن واسه شازده پسرشون. بعد چون از نه شنیدن هراسان بودند واسطه بدبخت رو پاس میدادن سمت ما خودشون مشغول جا باز کردن تو دل ما بودند. بعد ما به واسطه که گفتیم نه، دیگه رویی ازشون ندیدیم! یه جوری نیست شدند که انگار هیچ
هر بارررررررر که بابک میگه
تو هم که کلا یه دونه دوست داشتی توی کانادا
اون هم هر بار باهات یه دعوا راه انداخت قبل دیدنت و هیچوقت توی اون دو سال و نیم ندیدیش
و زیر همه قولهاش هم زد
هررررر بار که این رو میگه
من از خجالت آب میشم
و میخوام زمین دهن باز کنه و برم توش
کاش هیچوقت همچین دوستی نداشتم که بدقول و دروغگو باشه و من بابتش اینقدر خجالت بکشم.
هو العاشق
 
فکر می کنم این روزها شاید مهم ترین ارزش آدم ها به "ماندن" باشد. البته نه ماندن به معنای روزمره اش ... بلکه ماندن به معنای ماندگاری ... این روزهایی که آدم ها صبح که از خواب بیدار می شوند تا شب که دوباره می خوابند، قلبشان برای چندین نفر تندتر می زند، ماندن خیلی قشنگ است ... و خیلی با ارزش! 
این روزها، در دنیایی که ما گم شده ایم در انبوه دوستت دارم ها روزمرگی زده، دوستت دارم های دروغین، دوستت دارم های سودجویانه، یک دوستت دارم واقعی خیلی می چ
در کودکی عاشق بادکنک بودم امکان نداشت با پدر و مادرم به سوپر مارکت بروم و برای بادکنک پا زمین نکوبم اولین بادکنکی که داشتم را همان روز اول در دست هایم گرفتم و محکم بغلش کردم... ولی ترکید... فهمیدم همان اول نباید خیلی دوست داشتنم را نشان بدهم.
نباید خیلی محکم بغلش کنم طاقتش را ندارد می ترکد!! بادکنک بعدی را بیش از حد بزرگش کردم ظرفیتش را نداشت... آن هم ترکید... فهمیدم نباید چیزی را که دوست دارم بیش از حد بزرگش کنم
بادکنک بعدی را که خریدم حواسم بود... ن
دلشوره چیز بدی ایه ، مثل الان که میدونم ممکنه صبح با انفجاری ازبحث بیدار شم
عذاب بکشم 
درد بکشم
دلم داره میترکه ، نمیتونم آرومش کنم حتی، دارم خفه میشم از بغض 
نمیدونم اخر عاقبتمون قراره چی بشه، هرچی بود از دست دادن نباشه ، مُردن کسی نباشه...
امروز اگه برای مامان یه اتفاق بدتر میفتاد چه خاکی باید تو سر خودم میریختم؟
راجب بابا حرفی ندارم بگم... فقط سایش کم نشه ... چون سخته... کلا بی پدری بی مادری سخته
اما من ، جز اون دو نفر هیچ کسو ندارم حتی ب دادم بر
دوست دارم برم تو صحن گوهرشاد بشینم.هیچی نگم.هیچی هم نخوام - نه از سر زبانم لال بی ادبی.دوست دارم فقط خیره بمونم به گنبد و خودمو بسپارم به دست نسیمی که احیانا تو صحن میوزه.دوست دارم زمزمه های رضا رضای مردم رو بشنوم و با خودم بگم دار و ندارم یا علی بن موسی الرضا....دوست دارم وقتی دارم از تو خیابون رد میشم سرمو بندازم پایین مبادا حواسم پرت شه و ذکر بگیرم دار و ندارم یا علی بن موسی الرضا...باغ و بهارم یا علی بن موسی الرضا...دوست دارم بشینم زوج های خوشبخ
 
اینکه تو، متوجه میشی که وای این خنگول گفت من تو عکسام پشت مو دارم! و میری دیلیت میکنی همه عکساتو، چیز بدی نیست. 
ولی اینکه همه ش میگی "من وبلاگتو نمیخونم"، چیزیه که دل منو به درد میاره. چون میدونم که میخونی. و عمل میکنی.
فقط من نمیفهمم این چه مدل رفتاره؟
چرا دوست داری همیشه یه جور رفتار کنی انگار عقیم هستی؟ انگار homosexual هستی؟
به همه تون میگم، به همه شماها که فکر میکنین که باید خودتون رو بی عشق و بی تفاوت نشون بدین.
دوست داشتن ضعف نیست.
به آدم ها ب
چیست استقلال؟ میهن داشتن،
جامة ناموس بر تن داشتن.
مهر پاکی بر همه خلق و دیار،
غیرتی بر رغم دشمن داشتن.
شکر وحدت، شکر نعمتهای او،
راه بر فردای روشن داشتن.
با زبان مادری با افتخار
در تنور شعر پختن داشتن.
در فضای بی غبار این دیار
سیر در گلزار و گلشن داشتن.
در ره فردای ملّت مشعلی
اندرون سینه گلخن داشتن
جان نثار مرز و بوم این وطن،
عزم چون فولاد و آهن داشتن.
میدونی فهمیدم که هیچ آدمی کامل نیست اونجوری که ما دلمون میخواد. پس برای این که دوسشون داشته باشیم باید همونجوری که هستن بپذیریمشون. این که تو ادمارو همونجوری که هستن دوست داشته باشی خیلی بزرگی میخواد. چون کار سختی. خیلی سخت. چون تو باید سعی کنی یه چیزایی رو یا نادیده بگیری یا سعی کنی نکات مثبت اون آدمو بیشتر ببینی تا نکات منفیشو. شایدم اینا همش چرت باشه. احتمالاهکه چی به دوست داشتن برگرده این که اگه آدمیو واقعا دوست داشته باشی کمتر به خاطر مع
عصبانی هستم، از خودم.
از سر به زیر بودنم.
از سکوت کردنم.
از قانع بودنم.
از بخشیدنهای پشت سر هم.
از دادن، بدون گرفتن.
آدم وقتی فقط می‌بخشد، فقط دوست می‌دارد، و در زمانی که احتیاج دارد حمایت نمی‌شود، دوست داشته نمی‌شود، تعادلش را از دست می‌دهد.
از این به بعد دوست داشتن‌هایم را هم می‌شمارم.
دخترکوچولوی من امشب تماس گرفت اعتراف کنه.
گفت خانوم اگر عشق نیست چی هست که هروقت به یادشم یا کنارشم دوست دارم سیگار بکشم. 
یه صدای بلند از درون فاطمه به دانش آموز 17 ساله ش میخواست بگه آخه کوچولو؛ تو از زندگی چی میدونی؛ کی از عشق برای شما امامزاده ساخته؟ 
دخترکم، بزرگ میشی و میفهمی عشق چندان هم اتفاق مهمی نیست.
الان رابطمون درسته که مصداق این بیت خواجه ی شیرازه 
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
 اما،
رابطه ساختنیه
مثل دوست داشتن نیست...
دوست داشتن یکی اگر رفت تو قلبت،
دیگه هیچوقت نمیتونی بیرونش کنی
جوری که انگار از اول بوده...
اما رابطه نه،
ممکنه خراب بشه،
درست بشه،
شکلش عوض بشه،
میشه حتی دیگه نباشه،
اما دوست داشتن با رابطه فرق داره
دوست داشتن تاریخ انقضا نداره...
 همین امروز یا شبچه فرقی داره!بخودم قول میدم دیگه به واو تلفن نزنمیبارم اون یاد من کنهوالاتلفنش رو من میزنم.حوصله شو اون ندارهو رو چیز زیادی که داره!
 
پانوشت:این یک مطلب قدیمی تو نوت گوشیم نوشته بودم اما دوست داشتم منتقلش کنم اینجا.
شاعر میگه مرا عهدی ست با جانان 
این مطلبم عهد منِ
باید یادم بمونه دور خیلیا رو یواش یواش خط بکشم
 
سلام 
من خانمی هستم که چند سال یه فردی رو یک طرفه دوست داشتم. بهش گفتم و حتی گفتم میتونم صبر کنم اگه مشکلی هست، ولی گفتن که به من احساسی ندارن.  اون فرد خیلی آدم خوبیه. از همه جهات فردیه که توی عمرم نظیرش رو ندیدم. 
با شناخت از این فرد بعید می دونم که نظرشون بعد چند سال تغییر نکرده، بعد از این هم تغییری بکنه. حتی دیدن که من خیلی دوست شون داشتم اون مدت.
حالا می خوام بدونم توی این مرحله اگه هم چنان دوباره ایشون رو دوست داشته باشم و شخص دیگه ای رو وا
تو کجایی وقتی اشکمو به خاطر دوست داشتنت درمیارن؟ وقتی میخوان به جای من ازت انتقام بگیرن درحالی که من بخشیدمت و رهات کردم تو کجایی ساعت سه و پونزده دقیقه شب؟ به چی فکر میکنی؟ با کی حرف میزنی؟خوابی؟ بیداری؟ روزات چجوری تموم میشن؟ امتحانات چجوری پاس میشن؟ تو کجایی الان که هم باید به خاطر جدا شدن ازت زجر بکشم هم به خاطر اینکه یه دوست روانی دارم که سر تو اذیتم میکنه؟ تو کجایی که بهت غرشو بزنم تو کجایی که حرفمو گوش کنی بگی چشم هرچی تو بگی تو کجایی ک
متن دوست داشتن خیلی زیاد
در این مطلب از سایت جسارت مجموعه شعر و متن و جملات و اس ام اس دوست داشتن را برای شما فراهم آورده ایم.امیدواریم که مورد توجه قرار گیرد.
مجموعه شعر و متن و جملات و اس ام اس دوست داشتن خیلی زیاد
دوستت دارم هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشته ام
جملات دوست داشتن خیلی زیاد
تمامِ آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست،
ده‌ها کتاب می‌شود،
اما تمام چیزی که در دلم هست،
فقط دو کلمه است،
دوستت دارم
این دو تا خیلی بهم میان 
دیدن دو تا از ساکت ترین و سردترین بچه های کلاس وقتی از ته دل باهم میخندن قشنگه 
دوست داشتن اتفاق عجیبیه انگار یه بعد جدید و ناشناخته از وجودتو حس کنی 
من تغییرو تو کمترین مدت ممکن تو این دوتا دیدم 
اونا خوشحال ترن و این کافیه تا به وجود عشق ته دل آدما ایمان بیارم 
عشق میتونه قشنگی خودشو اندازه یه چسب زدن پسر رو دست دختر بعد از آنژیوام  نشون بده 
دوست داشتن این دو تا خیلی قشنگه تو کلاسمون :) 
امیدوارم همه این حس و حال خوب
نقطه.
سر خط
.
.
.
نقطه.
سر خط
.
.
.
نقطه؟ سر خط؟
«شاید گفتنی نیست و شاید باید گفته شود، شاید از گفتنش باید خجالت بکشم و شاید آنقدر مضحک است که از این که باید از گفتنش خجالت بکشم، خجالت می کشم.»
به نقطه ای رسیده ام که نمی دانم باید گذاشته شود و بروم سر خط یا چنان این پاراگراف لعنتی را ادامه دهم که از هجومِ حجمِ سنگینِ واژه هایش به سُتوه بیایم و یکباره خط بطلان بکشم روی همه ی پاراگراف های زندگی و آنی این چرک نویس را پاره کنم!
ادامه مطلب
مشاور انتخاب رشته رتبه ام را میپرسد و من هول میکنم و میگویم هزار و هشتصد. تازه تا میخواهم نفس راحتی بکشم که گفتمش و تمام شد میگوید افرین! و من میفهمم که رتبه را اشتباه گفته ام چون مال من افرین ندارد.  صفر دوم را هم اضافه میکنم و باز از همان موقع تا به حال بغضم میگیرد. 
تنها درسی که از کنکور گرفتم این بود که ای بسا مثل سگ تلاش میکنی و نتیجه تلاشت پودر میشود. همین. حالا هم جر خواهم داد حنجره ای را که زیر گوشم بگوید: عرق سعی محال است که گوهر نشود!
عرق
ایا شما خودتان را دوست دارید؟چقدر دوست دارید؟اصلا خودتان را دوست دارید؟شاید این سوال از نظر بعضی ها عجیب و غریب باشد:
مگه می شه ادم خوش رو دوست داشته باشد یا نداشته باشد؟!دوست داشتن مگه مخصوص دیگران نیست.اخه که چی ادم خوش رو دوست داشته باشه؟
بله شاید یک از سخت ترین کارها دوست داشتن خودمان باشد.به همین دلیل این موضوع خیلی مهم است.تاجایی که بود و نبودش می تواند زندگی را دچار تغییر و تحول اساسی کند.ادمی که خودش را دوست نداشته باشد و با خود دشمن ب
ایا شما خودتان را دوست دارید؟چقدر دوست دارید؟اصلا خودتان را دوست دارید؟شاید این سوال از نظر بعضی ها عجیب و غریب باشد:
مگه می شه ادم خوش رو دوست داشته باشد یا نداشته باشد؟!دوست داشتن مگه مخصوص دیگران نیست.اخه که چی ادم خوش رو دوست داشته باشه؟
بله شاید یک از سخت ترین کارها دوست داشتن خودمان باشد.به همین دلیل این موضوع خیلی مهم است.تاجایی که بود و نبودش می تواند زندگی را دچار تغییر و تحول اساسی کند.ادمی که خودش را دوست نداشته باشد و با خود دشمن ب
+کراش؟
-نه تو بگو جذاب دست نیافتنی
***********
این متنه هم قشنگ بود خوشم اومد ازش-_- نویسنده ش رو فعلا نمیدونم
در کودکی عاشق بادکنک بودم
امکان نداشت با پدر و مادرم به سوپر مارکت بروم و برای بادکنک پا زمین نکوبم
اولین بادکنکی که داشتم را همان روز اول در دست هایم گرفتم و محکم بغلش کردم... ولی ترکید...
فهمیدم همان اول نباید خیلی دوست داشتنم را نشان بدهم.
نباید خیلی محکم بغلش کنم طاقتش را ندارد می ترکد!!
بادکنک بعدی را بیش از حد بزرگش کردم ظرفیتش را نداشت...
جالب نیست که تو این سن هنوز هربار میام خونه، همون بغض‌های دوران کودکی رو تجربه می‌کنم؟ هنوز هم حس تبعیض، دوست نداشتنی‌بودن و فهمیده‌نشدن هر لحظه و هر ثانیه همراهم هست. منتها اون روزها گریه و قهر فشارم رو کم می‌کرد، این روزها ناچارم عاقل و بالغ باشم. چون نه من کودک اون روزها هستم و نه پدر و مادرم آدم‌های جوون سابق. بغض گلوم رو فشار می‌ده و دوست دارم سرشون داد بکشم: “ریدم تو این خانواده. آخه چرا دو تا احمق مثل شما دختردار شدین؟” ولی باید شا
نگو که دوستم داری اما قدرت جنگیدن به خاطر مرا نداری
نگو که عاشق منی اما کشته شدن به خاطر مرا نمی خواهی
نگو که دلت پر از گریه است اما اشکی به چشمانت نمی آید
نگو که شیرینی دوست داشتن را طالبی اما تلخی هایش را نمی خواهی
دوست داشتن، همان جنگیدن است.
جنگیدن، کشته شدن است.
کشته شدن، یتیم ماندن بچه هاست و بی فرزند شدن مادر ها.
تمام شدن، تنها منزلگاه عاشق است.
 
+آنچه کرده ایم، خود می گوید که چه می خواهیم.
 
"آتشِ بدونِ دود/نادر ابراهیمی"
ساعت ۰۲:۰۲ دقیقس
خونه بابام خیلی همه چیز فرق داره.نمیتونم توی اتاقم سیگار بکشم.باید برای هر نخی که میخوام بکشم برم روی تراس که این خودش خیلی کار سختیه.
الان تصمیم گرفتم دیگه نکشم.حداقل فعلا
با دوتا قهوه ای که امروز خوردم فکر نکنم بخوابم.
بهترین وقته برای خوندن.میخوام ادامه گرسنه رو بخونم،کنوت هامسون
کتاب خیلی جذابیه
از وقتی ریشامو زدم انگار عادتام فرق کرده.وقتی به صورتم دست میزنم به پوستم برخورد میکنم.پوست چندشی که انگار میخواد توی دستام آب
هیچکس تورا به اندازه ی خودت دوست ندارد.!تنها کسی که میتواند تورا از ته دل دوست داشته باشد خودت هستی .!کسی که تمام وقتش را با تو میتواند بگذراند خودت هستی . !نگاهی که از تو هیچوقت گرفته نخواهد شد نگاه خودت به خودت است.!کسی که بدون بهانه میتواند ساعت ها در کنار تو بنشیند و قهوه ای تلخ بنوشد خودت هستی .!یاد بگیریم از دیگران انتظار دوست داشتن نکنیم،آنها مجبور به دوست داشتن یا نداشتن ما نیستند.به جای اینکه انتظار داسته باشیم بیایم لحظه های زندگی ر
دلتنگ نگاهت هستم احساس میکنم تا زمانی که تو باشی دنیا معنی دارد زندگی با حضور تو در این دنیا زیباست وقتی برای زنده ماندنت تلاش کردم نمی دانستم یک روز اینگونه خشنود خواهم بود دلم از حضورت لذت میبرد چشمانت دنیا را پر از رنگ میکند هیچگاه فکر نمی کردم یک موجود کوچک ناخواسته با تمام وجود خواسته اینگونه بیقرارم کند اینگونه عاقل سود بزرگ شود بخندد یک روز پرسیدی اگر مادر شوی او را بیشتر از من دوست خواهی داشت میخواهم بگویم نه حتی اگر مادر باشم موجود
دوست خوب من،
دوست تمامِ روز های من،چطور میتوانی انقدر سخاوتمندانه
ذهن مرا پر از دانش وآگاهی کنی،آگاهی از کیهان وجهان
از انسان ها واین سیستم پیچیده مغزشان،
از تاریخ وفلسفه وهنر و از........
آن هم بدون داشتن هیچگونه انتظاری!
بدون اینکه ترک کنی،زخمی کنی،
وحتی اگر زمانی ناراحتم کردی وتلنگری زدی
بازهم در راه کمک به خودم بوده است..
کتاب
ای دوست خوب وشیرین من؛)
کاش این انسان ها نیز در "جایگاه دوست"
همانند توکه تنها زاده ی تخیل وافکارِ خودشان هستی
شیری
لبخند ڪه میزنی دلم می لرزد
ویرانی دل به خنده ات می ارزد
 
تو همون انگیزه ❣ برای نفس کشیدنمی ...
 
 
 
دیوانه نمی گوید دوستت دارم..دیوانه می رود تمام دوست داشتن رابه هر جان کندنی ...جمع می کند از هر دریمی زند زیر بغلمی ریزد پای کسی که...قرار نیست بفهمد دوستش دارد !
 
❤️❤️❤️
گیرم کهدوست داشتندیوانگی باشدمن میبالم به این حس دیوانگی
❤️❤️
‏واقعا من تو عشق حدوسط ندارم ❣‏یا میمیرم براش❣‏یا میمیرم براش❣
❤️
آغوش تو ...آرام کند موج دلم را...
❤️❤️
نوشته بودم: ... ولی تو خوب باش. خوب که نباشی خیالم جمع نیست.بعد فکر کردم مهم نیست با من باشی یا نباشی، مهم نیست این‌جا باشی یا نباشی، مهم نیست دیگری را به من ترجیح بدهی یا ندهی، مهم نیست من خوشبخت و خوشحال باشم یا نباشم. هیچ کدام این‌ها مهم نیست. همین که تو خوب باشی کفایت می‌کند.بعد فکر کردم دوست داشتنِ زیاد، آدم را تا کجاها که نمی‌تواند بکشاند. فکر کردم که تو یک انسان مستقلی و می‌توانی گاهی خوب نباشی. می‌توانی ناراحت باشی، عصبانی باشی، مستاص
امروز توییت زد : 
پاشو بیا توییتر دیگه ،اه 
خب 
من مطمئن شدم عاشق یکی دیگه اس 
مطمئنِ مطمئن! 
دارم احساساتم رو الان می کشم،  می کشمشون تا دیگه اذیت نشم،  خلاصش میکنم این دوست داشتن یه طرفه رو .
ولی خدا جون ، خیلی مشتی ای ! خیلی ! من‌نباید یه بار ، فقط یه بار تو زندگیم یه عشق دو طرفه ی شیرین رو تجربه کنم؟ من نباید یه بار عاشق یکی بشم و اونم‌همون قدر عاشقم‌بشه؟ 
خدایا دوست داری دلمُ بکشم؟؟ برای من خیلی سخته ها ، خیلی دارم اذیت میشم الان، کشتن دلم
امروز اولین روز تمرین صبر با آشپزی بود. هیچوقت آشپزی رو دوست نداشتم. شاید چون خیلی حوصله می‌خواد و بیشتر وقت‌ها مجبوری منتظر بمونی تا آب جوش بیاد، گوشت بپزه، روغن داغ بشه، برنج خیس بخوره و... یک کار بی‌وقفه نیست و با این وجود حتی نمیشه تو نت چرخید یا کتاب خوند و فیلم دید. چون ممکنه حواست پرت بشه و واویلا... من یک دوره‌ای مدیتیشن کردم و بعد از چند وقت دیگه نتونستم برای پنج دقیقه هم که شده باسن مبارک رو بذارم زمین و نفس بکشم و سکوت کنم و بذارم افک
یارو دوستت داره
دلش برات تنگ میشه
روزی صد بار عکس پروفایلتو چک میکنه
و و و 
ولی زورش میاد به خودت بگه
 خوب چرا؟؟؟
کسی که عاشق نشه ادم نیس
دوست داشتن عیب نداره.
ولی نگفتنش خوب نیس
بیاین به هم بگیم ولی همدیگه رو درک کنیم که گاهی بلید نفر اول ابراز کی باشه
همینا به ادم انگیزه میده
دیدن، آن قدر بدیهی به نظر می‎رسد که شگفتی‎های آن را در فقدانش بیشتر می‎توان یافت. به این فکر کنید اگر از ابتدا تجربه دیدن را نداشتید، آنگاه دوست داشتن برایتان چگونه بود؟ به نظر می‎رسد پیچیده‎تر از آن است که بتواند به همین راحتی شبیه‎سازی شود. مخصوصا اگر سهم عمده لذت دوست داشتن مذکور، دیدنی باشد. اگر فوتبال باشد.
این کودک هوادار آرسنال است. فرصت دیدار با گران‎ترین بازیکن تیم را پس از برد شیرین تیمش برابر ناپولیِ چغرِ بد بدن یافته است. ستا
قلبم گنجایش دوست داشتنو نداره. دوست داشتنت رو خنده ی رو لبام کرده. اشکِ تو چشام. شده دلگرمی تموم سیاهیام. من اگه نداشتمت دل به چی خوش میکردم؟ چجوری میشد وقتی یکی ازم میپرسه کی واقعا دوستت داره جوابشو بدم؟ کی جز تو انقدر امنیت داده بهم که هیچوقت نترسم از از دست دادنت. نترسم که نکنه جوری باشم دوستم نداشته باشی. که همیشه یه دلیل واسه خندوندن برام داشته باشی. واسه اشکایی که از شوقه. من داره قلبمو سیاهی پر میکنه. روح نمیبینم تو خودم دیگه. تو اما همو
 
یک سری دوست داشتن ها هست .از اول بوی غم می دهد .در ترافیکی با او دست هایش محکم گرفتی .می دانی این دست ها همیشگی نیست .در تولدت شمعت را فوت می کنی و تنها آرزویت اوست .می دانی آرزوی محال است ...تو کافه نشستی با او قهوه می خوری ، تلخ با قند چشم هایش ، می دانی یک روز باید تلخ بخوری تلخ تلخ ...یک سری دوست داشتن ها هست .بوی جدایی می دهد .بوی اولی و اخری بودن ولی عجیب آدم دلش می خواهد باشد با این اولی و اخری ...حتی به قیمت جدایی ، حتی به قیمت تباهی ...!#فاطمه_جواد
«راستی ای خدا! وقتی تو را دوست دارم، آنچه دوست دارم چیست؟ نه جسم است و نه تن، نه زیبایی گذران است و نه درخشش روشنایی، نه آوازی دلکش و نه گل‌ها و گیاهان خوشبو...! دوست‌داشتن خدا، دوست‌داشتن آن چیزها نیست، با این‌همه وقتی خدا را دوست دارم، روشنایی‌ای خاص، آوازی خاص و بویی خاص را دوست دارم، یعنی روشنایی و بوی درونی‌ام را، که روحم را روشن می‌کند! آنچه در مکان نمی‌گنجد، به صدا درمی‌آید، آنچه در زمان نیست ولی خودش هست!... این است آنچه دوست دارم ه
میگه :
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
بعد باز میگه :
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
 
بعد من فکر میکنم، بلد نیستم عاشقی کنم. اما عمیقا دوست داشتن رو بلدم. و امیدوارم ملامت نیاد بعد از این کاری ک به انجامش تصمیم گرفتم. 
 
بعد باز تاکید می کنه:
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده...
یا شما خودتان را دوست دارید؟چقدر دوست دارید؟اصلا خودتان را دوست دارید؟شاید این سوال از نظر بعضی ها عجیب و غریب باشد:
مگه می شه ادم خوش رو دوست داشته باشد یا نداشته باشد؟!دوست داشتن مگه مخصوص دیگران نیست.اخه که چی ادم خوش رو دوست داشته باشه؟
بله شاید یک از سخت ترین کارها دوست داشتن خودمان باشد.به همین دلیل این موضوع خیلی مهم است.تاجایی که بود و نبودش می تواند زندگی را دچار تغییر و تحول اساسی کند.ادمی که خودش را دوست نداشته باشد و با خود دشمن با
با سلام
راستش به عنوان کسی که عاشق شده و عشقش حقیقی بوده خواستم تجربه م رو باهاتون به اشتراک بذارم.
چون متاسفانه خیلی ها بدون این که بفهمن اسم هر احساسی رو عشق میذارن و در نهایت تقاص انتخابات اشتباه شون رو میدن. لطفا نفرمایید تو این اوضاع مملکت عشق کیلو چنده و غیره. این مطلب صرفا برای کمک به افرادی هست که سردرگم هستند و دست به انتخاب های اشتباهی میزنن. خب اما تجربه من ...
آدم ها میتونن عده ی زیادی رو دوست داشته باشن که این دوست داشتن اغلب به خاطر
خوابیده‌ای. چشم‌هایت بسته‌اند. نفس می‌کشی. یک جایی توی این دنیا تو زنده‌ای. و من شاید ده سال دیگر زنده باشم اما تو دیگر تو زندگی‌ام نیستی. رفته‌ای. و حس می‌کنم حجم خالی نبودن‌ت را. مثل مادر که هشت ماه پیش رفت و دیگر هرگز نتوانستم جایی اتفاقی ببینمش. آدم‌هایی که عاشقشان بودم. و دیگر توی زندگی‌ام نیستند.کاش امشب خوابم می‌برد. و پا می‌شدم. و می‌دیدم تو زنگ زده‌ای و نام ت روی گوشی‌ام افتاده. می‌دیدم مادر مسیج داده که بروم ناهار پیششان. بعد
به قول دوستی ده نوع خوراکی را یکجانبایدبه بچه داد.حیف ومیل می کندوخودش هم نمی فهمدچه خورده چه نخورده.حالاآدم بزرگ ها هم همین طورند: ظرفیت محبت زیادی راندارندواگرببینند هوابرشان می داردکه نکندخبرهایی است و خودشان نمی دانند.آدم بزرگ ها جنبه ی دوست داشته شدن ودوست داشتن شان خیلی کم است حتی کم ترازبچه ی دوست ما یادوست بچه ی ما.برخلاف بچه ها که هرچه دوستشان بداری بیشترجواب می گیری ودامن برچیدن وچپ نگاه کردن وپنهان شدن درقاموس شان نیست.ما آدم
ساعت شش غروب سرد و بارونی، نشسته بودم توی ایستگاه اتوبوس و اتوبوس نمی‌آمد. شاید من بین‌ مسافرها کمتر کلافه بودم. این را  در حالی که با صدای هندزفری توی گوشم همراهی می کردم و از سرما لذت میبردم فهمیدم. با خودم فکر  کردم هر کدام این آدم ها داستانی دارند اما هیچ کدام امروز داستان مرا ندارند. هیچ کدام این آدم‌ها برای یک تکلیف کلاسی ساده کلی زحمت نکشیده اند و بعد سر کلاس ۵۰ درصد تلاششان را نشان نداده اند که همان برای رضایت استاد کافی باشد. هی
آخرین بار نگاه هاش عجیب بود مثل کسی که بهت نگاه میکنه تا بگه از تو انتظار نداشتم !آره انتظار نداشت ...
آره آخرین بار رفت و هیچ وقت برنگشت ! آخرین بار صداش زدم گفت ررو من میام ! آخرین بار وقتی داشت کادو بسیار بسیار گرون تولدمو میداد بلند داد زد سرش و گفت این قشنگترین انتخابه چشم عسلی من بود! چشم عسلی ...
آره آخرین های من با اون تلخ بود ! شاید هم تلخ ترین ! به گمان خودم خدا دیگه دلش نمیاد من اونجوری درد بکشم ! ولی فک کنم رفتنش حکمت های زیادی داشت ! فک کنم
نشانه های دوست داشتن
ردیف
عنوان
نمره از 100
 

1
اعتیاد به حضور
1
 

 
حس سرخوشی و رضایت مندی با فکر کردن به او
0
 

 
تمایل به اینکه خانواده و دوستان او را دوست بدارند
 
 

 
رضایت و خوشحالی عمیق از موفقیت و پیروزی او
 
 

 
پسندیدن شخصیت
5
 

 
علاقه قلبی به عنوان همسر
0
 

 
دلتنگ شدن در زمان دوری
0
 

 
احساس شوق و تمایل
0
 

 
خاطرات اشتیاق برانگیز
2
 

 
احساس بد در زمان نبودن
2
 

 
احساس خوب در زمان بودن
2
 

 
هیچکس تورا به اندازه ی خودت دوستت ندارد.!تنها کسی که میتواند تورا از ته دل دوست داشته باشد خودت هستی .!کسی که تمام وقتش را با تو میتواند بگذراند خودت هستی . !نگاهی که از تو هیچوقت گرفته نخواهد شد نگاه خودت به خودت است.!کسی که بدون بهانه میتواند ساعت ها در کنار تو بنشیند و قهوه ای تلخ بنوشد خودت هستی .!یاد بگیریم از دیگران انتظار دوست داشتن نکنیم،آنها مجبور به دوست داشتن یا نداشتن ما نیستند.به جای اینکه انتظار داسته باشیم بیایم لحظه های زندگی
به روز هایی که هنوز پایش به زندگی ام باز نشده بود فکر میکنم...به روزهایی که نفس های گرمش،دست های یخ زده از هیاهوی مرا در خودش گرم نمی کرد ....به همان روزهایی که تکیه گاهی نداشتم‌...همان روزهایی که ولوله ای درونم بود که خودم هیچگاه بلد نبودم آرامش کنم ...دلم میخواهد راه بروی،از پشت نگاهت کنم ...دلم میخواهد نماز بخوانی،پشت سرت بایستم ..دلم میخواهد تک تک روزهایم را کنارت نفس بکشم ...اصلا دوست دارم تمام زندگی ام را به تو اقتدا کنم ...راستی؛من ِ بدون ِ تو
پسرم
برای ازدواجت، دختری را انتخاب کن که بتوانی دوستش داشته باشی... یکی از عموهایت وقتی مجرد بودم همین حرف را به من گفت:
میگفت شاید ما مردها بتوانیم با همسری که دوستمان ندارد زندگی کنیم... اما خانمها از زندگی کردن با مردی که دوستشان ندارد لطمه بزرگی میخورند...
و بدان برای اینکه محبتت به همسرت پایدار باشد مسئله ای بالاتر از کفویت وجود دارد و آن ایمان توست... ایمان تو به توحید... ایمان تو به غیب...
و هشیار باش از همسری که دوستش نداری هرگز فرزندی با اع
میخوام بعضی چیزایی ک دوست دارمو تو همون اوج دوست داشتن عمدا بذارم کنار
مثل یه اهنگ خاص ک هربار میشنوم حالم عوض میشه شاید شادمهر
یا یه عادت همیشکی شاید شب بیداری
یا یه خوراکی دوست داشتنی شاید نوشابه
میخوام ب خودم ثابت کنم من هنوز هستم
 بعد سعی میکنم یه سری چیزا رو ب خودم اضافه کنم حتا ب اجبار
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که ر
هیچوقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید!
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیده اید.
و چه چیزی زیباتر از عشق ... 
هر رنج دوست داشتن، صیقلی ست بر روح و با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلال تر می شود...
چند روزیه که فکر می کنم ممکنه دچار افسردگی شده باشم،عموما حالم خوب نیست-خیلی بد است- حتی صبح ها که از خواب بیدار میشم پر از حال بدم ، مداما حس می کنم دلم میخواد گریه کنم ، حس می کنم هیچ چیزی به وجدم نمیاره ، شوق برام یه مفهوم دور شده ، حس میکنم عضله های پیشانیم دچار اسپاسم شده و مقاومت میکنن در برابر باز شدن ، با این که آدم عاطفی ای هستم به طرز عجیبی حس می کنم قابلیتم رو برای دوست داشتن ، برای عاشق شدن و حتی به میل غریزیم رو از دست داده ام.می خوام د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی محمد طاها